لالایی خوندن بابایی
خوب و اما صبح شد
مامانی جونم ...جونم برات بگه دیشب بابایی مهربون شده بود و تصمیم گرفت یه دونه دخترشو به تنهایی بخوابونه منم که از این کاره بابایی خوشحال شده بودم شما دو تا رو به حال خود رها کردم که تنها باشید
و اما...... باقی داستان
دیدم که گریه شما بلند شده منم پاورچین پاورچین به سراغ شما اومدم دیدم به به به به به جای اینکه بابایی برات لالایی بخونه گویا شما زرنگ تر تشریف داشتین و حسابی یه لالایی قشنگ برای بابای خسته خوندی و آقای پدر همونطوری که شما رو در آغوش گرفته به خواب نازی فرو رفته بودند
مامانی اصلا فکر نکنی که بابایی با این کارش نا امیدم کرده هااااااااااااااااااا نه
مامانی حتما دوست داری بدونی بابا اشکان وقتی اینا رو شنید چه واکنشی نشون داد!!!!!!!!!!!!!
(اینم واکنش آقای پدر)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی