یکم دیر شد ....
این مدت وقت نکردم از خاطراتم بنویسم گلکممممممممم
آخه خیلی سرم شلوغ بود ...خیلی مهمون داشتیم عزیزم
که زحمت می کشیدن برای دیدن شما میومدن
البته ناگفته نماند:
بابای هم خیلی کمکم م کنه مامانی ...با اینکه بابایی
صبح زود میخواد بره سر کار اما شبایی که شما بدخواب میشی
بیدار میمونه
و برای آروم کردنت کمکم میکنههه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی