خاطره شیرین
ثنا خانوم .. مامانی خیلی خوشحاله میدونی چرا !!!
آخه خاطره شیرین زایمانم دوباره جلوی چشمام برام زنده شد...بابای دیروز بعد از کارش رفت بیمارستان و فیلم روز تولدتو که آماده شده بود گرفت
واییییییییییییییییییییی نمیدونی وقتی دیدمش چقدر ذوق کردم !!یه بغضی کرده بودم که نگو !تو رو هم گرفته بودم بغلم و با چشمای خوشگلت داشتی با تعجب تلویزیونو نگاه میکردی !انگار فهمیده بودی اون نوزادی که داره جیغ میکشه خودتییییی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی